جنها از آهن میترسند و هرکسی موفق شود سوزنی و یا لباس آنها وارد کند میتواند کنترل انها را در دست بگیرد، ترس زیاد آنها از آهن باعث میشود تا آنها نتوانند آهن را از بدن یا لباس خود در آورند. گفتهاند که مردی هر روز اول صبح متوجه میشد که اسبش خستهاست، گویی تمام شب را دویده باشد، یک روز اول صبح دید که دختری زیبا سوار حیوان شده. او متوجه شد که دختر جن بوده و به سرعت سوزنی را در لباس او فرو کرد و آن جن را تسخیر کرد. اینگونه بود که دختر در خانه آن مرد به عنوان خدمتکار و آشپز به کار گرفته شد. او چنان نانهای خوشمزهای میپخت که در کل کشور نظیر نداشت. خانم خانه که کنجکاو شده بود که جن چگونه نانی به این خوش طعمی میپزد، یک روز صبح جن را دید که بر روی آرد ادرار میکند و با مخلوط کردن آنها خمیر درست میکند. جن که متوجه کدبانوی خانه شده بود و فهمید که ممکن است بابت این کار تنبیه شود، بقالی را فریب داد و وی سوزن را از لباس جن در آورد و او فرار کرد
نوشته شده در چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:
تسخیر جن::,
ساعت
14:54 توسط venos
|